قلب می خواهم که گیرد آه را

چشم می خواهم که بیند چاه را

حرف می خواهم که گوید هست را

دست می خواهم که گیرد دست را

دست ها در هم گره باید شوند

تا ستم ها را ز بیخ و بن کنند

ملتی مظلوم آنجا مانده است

مانده اقسا در بدر درمانده است

ملتی کز این همه جور و جفا

می ستیزد با ددان بهر شفا

می کند دائم به درگاه خدا

از ته دل ، ناله و آه و دعا

کی شویم آزاد از بند و جفا

کی رویم آزاد ما سوی صفا

زیستن در هر مکانی عزلت است

زندگی کردن در آنجا دولت است

جان من باشد فدای کشورم

رزم من باشد برای کشورم

هرچه باشد کشور نیکان ماست

هر چه باشد کشور پیران ماست

بشنوید ای دشمنان دین و خاک

بشنوید ای غاصبان خاک پاک

تا تپد در جسم ما این قلب پاک

می شود با غاصبان دعوا ، چه باک

یکصدا با هم به درگاه خدا

می کنیم آهسته ما عجز و دعا

با دلی صاف و به دور از بردگی

می کنیم آنجا ، دعا و بندگی

ای برادر داد ما فرمان توست

ای برادر حق ما ایمان توست

گر که می خواهی منی ما را مدد

هم صدا با ما بگو مرگش رسد

با دعا و جنگ و فریاد رسا

قدس خواهد گشت آزاد و رها

زندگی در قدس ، آری می شود

خون هر بیگانه جاری می شود

شور و شادی و صفا وقتی رسد

کز جهان و هر طرف دستی رسد

دست همکاری و همراهی رسد

از سوی حق آنچه می خواهی رسد